استقبال تماشاگران از نخستین تجربه کارگردانی این دو که با بازی هنرجویان آموزشگاه سمندریان همراه بود، آنان را برای ادامه کار تشویق کرده است. نمایش «11:11» با نویسندگی حسن برزگر پیش از این در بخش تجربههای نو جشنواره بیست و هشتم تئاتر فجر روی صحنه رفته بود و نامزد دریافت جایزه بهترین نمایشنامه از سوی داوران کانون جهانی منتقدان تئاتر شده بود.در نمایش 11:11 عباس آبست، تورج ثمینیپور، پانتهآ مرزبانیان، فرخ رزمگاه، سهیل ساعی و بهار کاتوزی به ایفای نقش میپردازند. با کارگردانان این نمایش گفتوگو کردیم.
- این کار به ادبیات داستانی بیشتر شبیه است. شما بهعنوان یک کارگردان نگران نبودید که کارگردانی اثری را برعهده دارید که به ادبیات نزدیکتر است تا تئاتر؟
رکسانا بهرام: یکی از دلایل انتخاب این متن، شباهتش به ادبیات و رئالیست جادویی بود. البته این کار از اول برای نمایش نوشته شده بود. یکی از ویژگیهای نمایشنامه کشش آن است. در مورد کشش نمایشنامه11:11 برای تماشاگر، باید بگویم که کشش آن در تعلیق داستانش بود. برای مخاطب جالب بود که ببیند بالاخره این آدم چگونه از خواب و این فضا رها میشود. در متن امکاناتی داشتیم که بتوانیم تماشاگر را تا انتها نگه داریم. بعد از این ما رسیدیم به فضاسازی. کار ما با فضاسازی شروع شد. شاید ماهها ما فقط روی فضاسازی 3صحنه کار کردیم. در تمرینات، درباره تجربیات شخصی خودمان در مورد خواب حرف میزدیم.
دنبال نکتههایی از خواب گشتیم و سعی کردیم که این نکتهها را نمایشی کنیم. در این تمرینات دیدیم که چه تجربههای غنیای از خواب داریم، بهطوری که از یک جایی به بعد داشتیم در این فضا غرق میشدیم؛ یعنی ما هرکاری را میتوانستیم در نمایش انجام بدهیم اما تصمیم گرفتیم که این فضا را محدود کنیم. در نهایت ما به سادگی و سپس به عمق آن چیزی که خواستیم رسیدیم و متن در جریان نمایش به بالندگی رسید.
- گفته میشود اگر تماشاگر در 10 دقیقه اول نفهمد جریان چیست و ماجرا از چه قرار است، یک جای کار اشکال دارد. در مورد این کار همین اتقاق میافتد. با اینکه با این پسزمینه به دیدن نمایش میآییم که قرار است فضای خواب و ذهنی را ببینیم اما در جاهایی از نمایش این ارتباط برقرار نمیشود. نگران نبودید که تماشاگر نتواند با این فضا ارتباط بگیرید؟
بهرام: نمیتوانیم بگوییم که اصلا نگران نبودیم. تمام تلاشمان را کردیم که تماشاگر ارتباطش را برقرار کند و تماشاگر هم باید صبوری به خرج بدهد. با این حال این مقدمهها لازم بود. از اول در متن و کارگردانی این هدف بود که بستری را به آرامی برای مخاطب آماده کنیم. اعتراف میکنم صددرصدی که میخواستیم در ایجاد ارتباط موفق نبودیم و هنوز ضعفهایی داریم.
برزگر: چون متن ساختار اپیزودیک دارد و داستان غیرخطی است، دانستگی شرط لازم کار است. ما در این کار یک مشکل اساسی داشتیم. ما صحنههایی داشتیم که میخواستیم بگوییم فضا کاملا عادی است؛ بهعنوان مثال صحنه قایق سواری یکی از این فضاهاست.
- از آن صحنه است که ارتباط تماشاگر با نمایش شکل میگیرد.
برزگر: یعنی اینقدر دیر این ارتباط شکل میگیرد؟
- واضحتر بگویم که از این صحنه است که تصاویر ملموس میشود و روند گروتسکوار نمایش حتی جذاب هم میشود.
بهرام: اگر صحنههای قبل از این را نمیدیدید، نمیتوانستید با این صحنه ارتباط بگیرید.
برزگر: در 2 صحنه اول کاملا مشخص است که یک نفر دارد خواب میبیند. با دیدن این صحنه مخاطب احساس میکند که شخصیت اصلی نمایش خواب میبیند. در فرایند بعدی شخصیت، بازیگر خواب خودش میشود. او بیدار میشود، خواب شفاف میشود، و خواب او عین بیداری است. شاید این جنس خواب را تجربه کرده باشید.
- بله همه ما خواب را تجربه کرده ایم، خواب یک تجربه شخصی است. با این حال قرار است در تئاتر اتفاق دیگری بیفتد. اساس تئاتر بر ارتباط است و حال تماشاگر شما باید با خوابهایی که شما برایش تصویر کردهاید، ارتباط برقرار کند.
برزگر: ما تماشاگر را گم نمیکنیم و تماشاگر سردرگم از تئاتر بیرون نمیرود. درست است که ابتدا ارتباط شخصیتهای مختلف را واضح معرفی نمیکنیم و تماشاگر برای اینکه در ابتدای نمایش با کار ارتباط برقرار کند، کمی سردرگم است اما در طول نمایش، تمام این روند را برایش تعریف میکنیم.
بهرام: ابتدا ما کمی در ارتباط با تماشاگر ترسیدیم. تمام تلاشمان را کردیم که این ارتباط به بهترین نحو برقرار شود. خدا را شکر که تماشاگران ما تا آخر نشستند. شاید ابتدای نمایش تماشاگران کمی دشوار با نمایش ارتباط برقرار کردند اما در نهایت این ارتباط برقرار شد. اما این ارتباط میتوانست خیلی بهتر شود.
برزگر: اجازه بدهید من اینبار از شما سؤال کنم. اگر بخواهید خیلی خلاصه داستان این نمایش را تعریف کنید، چه میگویید؟ مجموعه حسهایی بود که به شما منتقل شد یا اینکه میتوانید داستانش را تعریف کنید؟
- در خبرهایی که در مورد این نمایش نوشته شده به این اشاره شده که داستان مردی است که نمیداند خواب است یا بیدار، و حالا او در خوابهایش بهدنبال همسرش میگردد. اما بهنظر من این داستان نمایش نیست، نمایش مجموعهای خواب، کابوس و بیداری است که مرز میانشان بهشدت مخدوش میشود. داستانی برای این کار وجود ندارد بلکه مخاطب از کنار هم گذاشتن تصاویر آنان به داستان میرسد.
برزگر: به چه داستانی میرسید؟
- اینکه واقعیتی وجود ندارد. مرزی بین خواب و زندگی وجود ندارد.
برزگر: دقیقا ما همین را میخواستیم.
بهرام: ما دقیقا همین را میخواستیم. حتی ابهاماتی که در کار میبینید، به ابهامات ما در خواب دیدن برمیگردد. سعی کردیم که ابهامهای خودمان را نشان بدهیم.
برزگر: من سؤال دیگری از شما دارم، آیا شما در جاهایی از نمایش فضای خواب را دیدید؟
- طبیعتا بخشهایی از کار برای من مخاطب آشنا بود. میخواهم بگویم که در فضاسازی خواب و رؤیا موفق بودید؛ فضاسازیای که متکی بر دیالوگ و میزانسن است اما دکور در اینجا در پیشبرد این فضا به ما کمک نمیکند. دکور ایستاست. بازی نور و بازی بازیگر متغیر است اما دکور جز چند حرکت کوچک وسایل هیچ تغییری نمیکند.
برزگر: بهنظر شما ایراد است؟
- نمی توانم بگویم ایراد است. اما دکور در خدمت فضاسازی کار نیست.
بهرام: باید بگویم نکتهای که در نمایشنامه و کارگردانی روی آن تأکید داشتیم این بود که در هر صورت اتاق این آدم را حفظ کنیم. میخواستیم که در روند نمایش تغییراتی در دکور بدهیم ولی فضای اتاق حفظ شود تا بگوییم اینجا اتاق یک نفر است که در آن حبس شده. حتی یک جاهایی میخواستیم حبس شدن این آدم را القا کنیم. هرگز در اتاق باز نشد. براساس این نظر، نرمین نظمی این طراحی را انجام داد. فقط در رنگها، کف صحنه و نور حس سیال بودن را ایجاد کرد. در حقیقت خواستیم دکور در بستری ساده باشد و ما روی بستری ساده، سیال و معلق بودن را نمایش بدهیم.
- نورپردازی هم بسیار ساده است. استفاده از چراغ قوه در عین سادگی خلاقانه است.
بهرام: در تمرینات چون نور و پروژکتور نداشتیم، استفاده از چراغ قوه اقتضای تمرین بود. خودبهخود چراغ قوه یکی از کاراکترهای ما شد. استفاده از پروژکتورهای تئاترشهر لطف بچههای تئاترشهر بود که این تعداد پروژکتور در اختیار ما گذاشتند. کلا تئاترشهر چقدر امکانات دارد که کارگاه نمایش داشته باشد؟ نور کار را دوست دارم و از آن دفاع میکنم اما باید بگویم که بضاعت ما و امکانات تئاترشهر در این حد بود.
- داستان و نمایش در فضای جریان سیال ذهن میگذرد. طبیعتا این تصور پیش میآید که نور هم به فضاسازی این جریان کمک کند. در جاهایی این اتفاق میافتد؛ بهعنوان مثال صحنهای که بازیگران چراغ قوه را دهنشان میگذارند و ما فقط دهانهای خندان میبینیم یا چراغ قوهای که چراغ ماشین پلیس است، نور به فضاسازی کمک کرده است. اما در بقیه جاها نور فقط یک نور است.
بهرام: زمانی که کف سالن را مانند آیینه در نظر گرفتیم، با این روش و بازتابی که نورها ایجاد میکند، خواستیم که فضا را کمی سیال کنیم.
برزگر: نور تنها هدفش روشن کردن صحنه است.
- همیشه هم اینطور نیست. مثلا درهمان صحنه چراغقوه در دهان، نور علاوه بر تصویرسازی، چیزی هم به داستان و فضا اضافه کرده است. میخواهم بگویم که نور در برخی از صحنهها به فضاسازی و ایجاد جذابیت کمک کردهاست اما از این جنس این نمایش کم دارد.
برزگر: شاید اضافه شدن بیشتر این فضاها به تشدد کار میانجامید. اساسا سعی کردیم که به سمت ساده شدن برویم. نهایت بحث ما این بود که نمایش چیزی زیاد نداشته باشد.
بهرام: تمرینات ما در راستای ایجاد فضای خواب بود. هدفمان این بود. میخواستیم که فضای خواب را بسازیم، خیلی ایده داشتیم اما خواستیم که ساده باشد. شاید هم از این همه ایده ترسیدیم.